سید محمد جعفر تقوی سوق

من هستم

کسی که روزی ارزو داشت دنیا تغییر دهد ولی حالا در تغییر خودش ماند

  • ۰
  • ۰
آدمی خودش را در میان دست نوشته های مکتوبش سانسور می کند. گویی عادت کرده ایم به سرکوب مداوم خواسته ها و تمایلاتمان، نوشتن گویی در این میان تنها دریچه ای است که می توان خود بودگی را تقویت کرد.
«آن‌کس که دیگر خانه‌ای ندارد، در نوشتن خانه می‌کند.»

"تئودور آدورنو

از آن روزها هزار روز می گذرد.

روزهایی که هرگز چنین آینده ای برایشان تصور نمی شد.تصور آن فضا درون ذهن بسیار زیبا وساده است ولی بروی کاغذ چگونه خواهد بود نمی دانم .یک صبح بهاری با طراوت، من غافل وتو غافل تر. در یک نقطه از زمان ومکان قرار گرفتیم یک تپه ازجنس گچ(ژیپس)چند قدمی ما بود و زیر پا یما ن پر ازعلفهای ترد که قطرات شبنم رابرخود جای داده بودند.من وتو بودیم تو مرا می شناختی ومن تورا.

من تشنه شدم درست یادم هست و تو آب داشتی یادت نیست من طلب آب کردم منتظر هر جوابی بودم  جز این که برو شبم بخور آلان باخودم می گویم شاید به خاطر خساست بو شاید به خاطر..

15/8/86


  • ۸۸/۰۱/۳۰
  • محمد جعفر تقوی سوق

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی