سید محمد جعفر تقوی سوق

من هستم

کسی که روزی ارزو داشت دنیا تغییر دهد ولی حالا در تغییر خودش ماند

  • ۰
  • ۰

 

 

 

 

 

فرزاد حسنی: امشب منهم وجد دارم، چون هم فیلمسازی را می بینم که بسیار هم دوستش داشتم، فیلمساز نسل ماست، آقای ابراهیم حاتمی کیا کسی است که خیلی ها عاشقانه دوستش دارند. فکر نمی کنم تا حالا با کسی برخورد داشته باشم، از جنس ما باشد و علاقه مند به سینما و ادبیات و رسانه باشد و بعد وقتی اسم حاتمی کیا می آید، لااقل یکبار در زندگی اش احساس های عمیق را تجربه نکرده باشد.
نه تعریف و تمجید است اینکه حس واقعی ام را درباره ابراهیم حاتمی کیا گفتم، دعوت گمان می کنم پانزدهمین فیلم ابراهیم حاتمی کیا باشد، از او قبلا فیلم های کوتاهی چون تربت، صراط و طوق سرخ ( که جایزه هم گرفته) خیلی کم دیده شده و به هر حال این روزها جزو آثار شما شناخته نمی شود. خیلی از دوستان حاتمی کیا را با هویت به خاطر می آورند، من خودم حاتمی کیا را با مهاجر و دیده بان دوست دارم، شاید به چهره ام نخورد اما من با این فیلم حاتمی کیا را دوست دارم و دیدن فیلم خاکستر سبز را در ساختمان وزارت ارشاد فراموش نمی کنم که به خاطر ازدحام جمعیت مجبور شدم روی کیفم بنشینم تماشا کنم و بغض لحظاتی که سعید از کرخه تا راین به تصویری که تشییع حضرت امام را نشان میدهد چنگ می اندازد و با آن بغض کردیم و...
اینکه جنس سینمای حاتمی کیا چیست و آیا می توان برای این سینما جنسیت تعیین کرد موضوعی است که برنامه سینماصدای رادیو گفت و گو به آن پرداخته است، آنچه می خوانید بخشی از گفت و گوی فرزاد حسنی با ابراهیم حاتمی کیا و پیرهادی( تهیه کننده فیلم سینمایی دعوت) و امیر پوریا( منتقد سینمایی) به آن پرداخته است.

• آقای پیرهادی جنس سینمای حاتمی کیا چیست؟
جنس سینمای حاتمی کیا، جنس سینمای زمان خودش است و مشخصا یک فیلمسازی است که در همه سال هایی که فیلم ساخته به سوی آنچه مسئله اش بوده، رفته است و راجع به آن حرف زده و امروز هم اگر می بینیم که فیلم دعوت راجع به یک موضوع کاملا اجتماعی و زنانه است مشخصا نگاه حاتمی کیا به سینمای زمانه اش است و این سوژه برایش مسئله بوده و راجع به آن حرف زده.

• آقای امیر پوریا جنس سینمای آقای حاتمی کیا چیست؟
چون آقای حاتمی کیا به لحاظ انسانی آدم واکنش ای است اول گذاشتید تا ما حرف بزنم تا بعد عکس العمل بگیرید، این واکنشی بودن را عمدا اینجا به کار می برم به خاطر اینکه می خواهم به آن حرفی که آقای پیرهادی زدند اشاره بکنم، اینکه فیلم های حاتمی کیا در هردورانی واکنشی هستند به آنچه ایشان فکر می کند مهمترین یا یکی از مهمترین مسائل مطرح زمانه و جامعه خودش است، بنابراین این گذری که در طول زمان وقوع داستان های آقای حاتمی کیا اتفاق می افتد که می بینیم معمولا با زمان ساخته شدن آنها یکی است، یعنی اگر فیلم ها در زمان جنگ یا سال های اولیه بعد از جنگ ساخته می شوند، موضوعشان جنگ است، کمی بعدتر وارد چالش های بعد از جنگ می شوند و کمی بعدتر ممکن است که مثل دعوت یا به نام پدر باشد که در آن اتفاقات اجتماعی که برخی از آدم های آن دوران دارند در آنها جاری است.

من فکر می کنم آن چیزی که شما اول اشاره کردید، به برخی از منتقدان به آقای حاتمی کیا گفته اند ( دعوت) از جنس او نیست ،این برمی گردد به این موضوع قدیمی که یک تلقیات غلطی از تئوری مولف بر فضای نقد سینما در ایران به جای مانده است، در واقع نقد مولفی به دنبال این بود که شاخصه های آثار یک فیلمساز را از دل آن بیرون بیاورد و بعد این چارچوب را ببندد، آنهم معمولا زمانی اتفاق می افتد که مثلا یک 20 سالی از زمان ساخته شدن فیلم های اواسط کار یک فیلمساز گذشته باشد. ولی الان یکی از آموزه های غلطی که از نقد مولف وجود دارد این است که در طول زمان فیلمسازی و حیات فیلمساز منتقدان می خواهند چارچوب تعیین بکنند و جنس یک آدم را برای خودش توضیح دهند، این را به این جهت عرض می کنم که به نظر من نکات مثبت ومنفی فیلم ها هیچ ربطی به اینکه برایش حوزه استحفاظی تعیین کنیم ندارد، اگر فیلمسازی مثل ناصر تقوایی یک یا دو فیلم خوبش را در منطقه جنوب که زادگاهش است می سازد، اگر موفق نمی شود که در جایی، داستانی را در جای دیگری پیش ببرد، این باید در تحلیل فیلم مستقل به کار برده شود. این بحث دیگری است ، درباره این موضوع من تعجب می کنم والان هم که دارم مصاحبه ها و مطالب را می بینم ،بخش عمده ای از نوشته ها درباره فیلم دعوت از اینجا شروع می شود که آقا جنگ را می شناسی، برودرباره جنگ.. اصلااین تشخیص را چه کسی می تواند داشته باشد غیر از خود فیلمساز، این را الان برای دفاع از فیلم دعوت نمی گویم بلکه برای دفاع از ذهنیت شخص آقای حاتمی کیا می گویم که کاملا در اینکه بگوید من تشخیص می دهم که الان دغدغه ساختن چه چیزی را دارم کاملا حق دارد. اساسا موفقیت یا عدم وموفقیت کارگردانان بستگی به این دارد که در حیطه ای که تشخیص می دهند تجربه ای پیدا کنند. ما نمی توانیم حق تجربه کردن را از آنها بگیریم.

ابراهیم حاتمی کیا: ای کاش همه حرف هایی که آقای پوریا می زدید منعکس شده بود در مطبوعات و دیده می شد برای خوانندگان .

• من می خواستم اول دغدغه شما را رفع کنم و بعد شروع به صحبت کردن کنیم، چون همه کسانی که مثل ما درگیر کارهای اجرایی هستیم، حالا من به عنوان بازیگر و مجری و شما به عنوان کارگردان، گاهی مواقع با نقدهایی مواجه می شویم که آدم گاهی می خواهد فریاد بزند، فریاد بکشد ، کاری که شما چند باز انجام دادید و و بگوید به خدا منظرنظر، منظر نظر اشتباهی و در فرض حقی وجود ندارد که در حکم به چیزی برسیم که در حقیقت جاری به آن استناد کنیم.

واقعیت این است که اتفاقی که سر فیلم دعوت افتاده و تاحدی هم من نسبت به آن واکنش نشان دادم، چیزی که قبلا نشان نمی دادم، تقریبا دو سالی بود که من با تمام قوا سعی می کردم که حرف نزنم.

• سر بودید.

واقعا نه از سر سری نبود بیشتر اصرار داشتم که وقتی حرفی برای گفتن ندارم که حالا بخواهم با کلام حرف بزنم خب حرف نزنم و بایستم کنار و بیشتر شنونده باشم،اصلا در دایره ای نیفتم که بخواهد دفاع از اثر تعریف شود که من خودم را مطلق کنم چون وقتی آدم در چالش اینگونه می افتد بعضی وقت ها نسبت به توضیح اثرش کور می شود و ناگهان در گردابی می افتد، ما خودمان نسبت به نقد فیلم از زمانی که فیلمنامه را می خواهیم بنویسیم این نقد بر خودمان را اجرا می کنیم و نمی توانیم از خودمان دور کنیم تا لحظه ای که فیلم آماده شده و اجازه اکران می گیرد. خودمان می فهمیم دارای یک اتفاقاتی هست و یک گردابی که ناخودآگاه می تواند رخ دهد که من یک دفعه از اثر دفاع کنم از باب اینکه اثر بی نقصی است و مشکلی ندارد، منتها این بار اتفاقی که افتاد و شاید من چون مشهورم به اینکه فیلمسازی که واکنش هایم دلی است و خیلی راحت و صریح وارد موضوع می شوم، این دفعه خیلی احساس کردم که دعوا اصلا سر دعوت نیست و سر چیز دیگری دارد رخ می دهد و دعوت بهانه ای برای اتفاق دیگر است و انگار این اتفاق وقت خوبی است برای اینکه آن چیز پیش بیاید. والا من چهارده فیلم ساختم و مطمئنم در آنها پر از ایراد است، آنقدر که من در گوش شما بگویم که من تحمل نمی کنم فیلم های خودم را نگاه کنم، برایم سخت است که در تنهایی... مگر یک وضعیتی مجبور شوم که در یک تشریفات بیرونی کنار فیلم بایستم والا مرا خسته می کند وقتی می دانم در لحظه لحظه آن پر از ایراد است. ولی چه چیزی است که این مخاطب، بی واسطه و بدون اینکه وارد این مباحث شود ارتباطش را ایجاد می کند، کجای این فیلم ها و آثار هست که نخ ارتباطی و تصویری حسی این تماشاگر است، قسم می خورم واضح نمی دانم که کجای آن این اتفاق دارد می افتد، آیا آن تخصص بنده است و اگر هست پس چرا من خودم نمی فهمم، جز اینکه من محاکات زمانه را در کارهایم ایجاد می کنم که خودم، خودم را در این وضعیت قرار می دهم که زیر سئوال بروم و حرف بزنم و یک حرف هایی از درون آن در بیاید، مخاطب این را می فهمد، مخاطبی که راحت با این کار هست این می شود که الان می بینیم که بین مردم شناخته می شوم، مرا به جا می آورند، با من صحبت می کنند در انواع جاها، هر جایی که اتفاق افتاده، به این صورت بوده، این را نه به عنوان مثبت بودن آن بگویم از باب اینکه یک نسبتی ایجاد می کند بین مخاطب با تاریخ این مملکت. برای همین است که فرنگی ها فیلم های من را نمی فهمند و اصلا ارتباط ندارد، حالا این را برمی گردانم، دغدغه بی واسطه خود مخاطبین با فیلم های من با دغدغه باواسطه منتقدین که یکسری الگو و متر و میزان در اختیار دارند و فیلم را می خواهند متر کنند، پر از اغلاط است و اغلاط را خوب وقتی...من خودم یادم است نشسته بودیم و یکی از فیلم های کوتاه مرا نقد می کردیم با بچه ها و گفتیم چه صحنه هایی از فیلم زیادی است و باید حذف شود به نظر شما ( سر فیلم صراط بود) گفتیم این سکانس عین آن در سکانس بعدی هم هست آن را برداریم، گفتیم اینجا این بحثی را که می کند، آنجا هم اشاره اش هست، بعد دیدیم فیلمی که نزدیک به 25 دقیقه بود واقعه می شود که پنج دقیقه باشد اما آن دیگر صراط نبود، صراط در زمان خودش واکنش خوبی داشت و تلویزیون آن را چند بار پخش کرد. من اعتقادم این است آن سلوکی که فیلمسازی که مثل بنده دارد با سینما دارد، انجام می دهد بحمدالله منه از راه تکنیک و آکادمیک وارد نشدم ( چون وارد نشدم و اصلا اینگونه نبوده) و هر کسی که بگوید که من فیلمسازی هستم که درس این کار را خواندم، من درس را بعدا خواندم، من با چهار تا فیلم سینمایی وارد دانشکده شدم برای اینکه بخواهم درس را ادامه دهم. آن حس شخصی که با مدیوم تصویر ارتباط ایجاد کرد یک خطی را بین من و مخاطب ایجاد کرد که آن خط هنوز پرقدرت است، من می فهمم دعوت را بعضی وقتی می آیند نسبت به فیلم اذیت هستند نه از باب تکنیک، نه از باب تمسخر دوستان منتقد که مثلا این فیلم آن ساعت خوشی است، نه از باب اینکه این فیلمساز زمان خود را گم کرده، نه از باب اینکه آقای گلمکانی بگوید من اصلا این فیلمساز را با این چیز بجا نمی آورم، اینها همه چیزهایی است از دل دیگری که ترس دارد نکند آن ارتباط تاریخی که کار با کارهای قبلی، این مسیری که با زمان خودش هم تعریف می داد آن در این فیلمساز قطع شود چون انگار جای آن جایگزین کمی پیدا می کند.

• من نقد گلمکانی را خواندم در مجموعه ای که مصطفی جلیلی فر نوشته بود و آقای گلمکانی مطلبی نوشته بود با چند نقد دیگر که جسته و گریخته جمع شده بود. شما را درک می کنم و دوست دارم این سئوال را بپرسم آقای حاتمی کیا. با توجه به اینکه بعضی وقت ها منتقدها به شما گیر می دهند، اذیت می کنند فکر نمی کنید خوب بوده که بعضی فیلم ها را نمی ساختید؟ تا آرم و برچسب خاصی بر اساس آن فیلم ها به شما نخورد ، چون امروز هر وقت می خواهند شما را متر بکنند می گویند تو همان کسی هستید که آژانس شیشه ای را ساخته ای؟ تو همان مباهله طلبی هستی که روبان قرمز را درست کرده بودی؟ محبوبه، داود و جمعه ات کجاست؟ و یا از آن بالاتر! حتی من یک شب کل کل داشتیم با آقای پیرهادی که در این فیلم شما چه خبر است؟ این تذهب؟ کجا دارید می روید؟ چه کار دارید می کنید؟ یک تعدادی ستاره می آورید؟ یکسری آدم هایی که از جنس سینمای آقای حاتمی کیا نیستند، پرویز پرستویی شما کجاست یا کسانی از این قبیل؟

• فکر نمی کنید اگر بعضی از فیلم ها را در بعضی از زمان ها اگر نمی ساختید امروز پاسخگوی اینهمه چی شد و کجا رفت نمی بودید؟


ببینید اگر مشخصا به من بگویید، نه من فیلم هایی که تا الان ساختم. آخه این از آن حرف هایی است که من چطور بگویم ، واقعیت این است که فیلمی مثل وصل نیکان فیلمی است که در دوره خودش تماشاگر ننشست آن را نگاه کند.

• بعدها هم کسی آن را دوست نداشت.

ولی به نظر من این فیلم مال تاریخ ما بود، تاریخی که به شدت به آن اعتقاد دارم یعنی آن عبوسی که در فیلمی نظیر وصل نیکان بود عبوسی مثل نسل ما بود. آن عبوسی اتفاقا به شکل خیلی ناخودآگاهی بروز کرد و دیده شد. اگر کسی بخواهد دنبال کند سیر فیلمسازی را که اینجوری با زمان خودش کار می کند باید وصل نیکان را ببیند تا برسد به کرخه تا راین نمی شود از فیلم مهاجر آمد و نشست به کرخه تا راین.

یعنی یک گذار می بینید ؟

کاملا این مسیری است، یعنی من می خواهم بگویم که همه طوفان ها، همه آن چیزهایی که وقتی ما می آییم در بحث فرهنگ اشاره می کنیم و می گوییم آقا فرهنگ می تواند حتی یک نسبتی با اقلیم ها و با آن شرایط جغرافیایی داشته باشد، آن اقلیم یک چیزهایی به آن داده که کم کم در ناخودآگاه آن مردم رفته است که الان ما می گوییم واکنش های اصفهانی یک جور است، شمالی یک جور است. یزدی، آذری، ترکی و... یک جور است اینها از کجا می آیند اینطور نیست که یک عده نشسته اند و تصمیم گرفته اند، در آن مسیر فیلمسازی و وصل نیکان باید جا بگیرد، شما می توانید به لحاظ فیلمسازی به آن نمره خوبی ندهید ولی وجودش به خاطر اینکه مسیر حلقه ای را تعریف می کند به نظر من بسیار سرجایش است، می توانیم دوره جدید را که مشخصا فیلمی مثل دعوت دارد مطرح می شود، که بگوییم این به آن گونه ها نمی خواند ..

• یعنی اینها را باز هم شما مثل یک گذار می دانید، مثل رباط های یک کاروانسراهای بین مسیر و شهر اصلی، یعنی خودتان هم معتقدید که وصل نیکان شهر اصلی حاتمی کیا نیست اما از کرخه تا راین می تواند شهر اصلی باشد .

الان می گوییم . الان بهش نگاه می کنیم و می گذاریم گذار. والا من که نفس در زمان می کشیدم در آن زمان.

آن لحظه احساس می کردید شهرتان است؟

با تمام قوا. با تمام انرژی فکر می کردم که باید این را بگوییم، با این مختصات. آقا الان شهر ما کسانی که فکر می کنید اینطور شده در فیلمی مثل وصل نیکان دارد عروسی می گیرد و جشن می گیرد و در این جشن شرکت نمی کنند . مردم تحت فشار جریان جنگ و اواخر جنگ اذیت شده اند دیگر فشار و موشک باران به تهران رسیده است دیگر جامعه شهری از زاویه دید یک رزمنده که در جنگ است می گوید من هشت سال می جنگیدم برای اینکه خط جبهه را حفظ کنم. حالا باید شهر هم بابت این قضیه مقاومت کند. حالا من نمی دانم تحلیل ها اینجا چقدر ظرفش برای گفتن است...


شما در اینجا آزادید.

خوب واقعیتش این است که اینها آن موقع اتفاق افتاد یعنی به نظر من دولتمردهای ما به این رسیدند، یعنی جنگ ما زمانی تمام شد که موشک ها به تهران ما رسید، اتفاق در تهران بود و زمانی که به تهران رسید دوستان مسئول ما سر از جای دیگری درآورند و در جاهایی که باید می بودند، نبودند دیگر و این نشان می دهد که مدیریت پای این موضوع نمی ایستد، خوب این قصه آدمی با این مختصات است که می خواهد جشن بگیرد و کسی نمی خواهد به عروسی اش بیاید، خوب این مسیر برای من خیلی... احساس کاملا قهرمان قصه را داشتم که نگاهش به شهر اینگونه است، حالا آن موقع یادم است که آقای طالب نژآد گفت که دلیل اینکه این فیلم ناموفق است این است که حاتمی کیا شهر را نمی شناسد، اینها جملاتی بود که ایشان به آنها اشاره کردند اصلا فکر می کنم آغازش را ایشان شروع کرد که من شهر را نمی شناسم، خاکریز را می شناسم و آدم های آنجا را. خوب حالا که اینجا را نمی شناسم این اشتباهی است که رخ داده دارد این فیلم دارد...

من معذرت می خواهم، جنبه کمیک این امر. من آن موقع خواننده مجله فیلم بودم، من مثلا یکی دو سال بعد بود...

حسنی: حالا تو مدام سنت را کم کن.

نه سال 67 است و من ازسال 69 است که دارم می نویسم، یادم است اولین بار که این را خواندم به این فکر کردم که مگرحاتمی قبل از آن.. در جبهه به دنیا آمده که یک منتقد این را می گوید. این آدم فوقش شش سال، هشت سال ، قبلش ... چه تفکر است!!!

حسنی: از شهر آمده و به جبهه رفته است!

حاتمی کیا: اتفاقا حیرت می کردم و نمی توانستم واکنش.. فقط گفتم چقدر فکر می کنی که من در جبهه بودم که فکر می کنی من فقط جبهه را... ولی اینکه این فیلم می تواند لکنت در گفتار داشته باشد مثل همین الان که ما با هم نشسته ایم... ادامه دارد.
 حاتمی کیا: می دانیم فیلم هایی بوده که مفصل از آن تبلیغ کردند و فیلم هم فروش نکرده، من می گویم اصلا جای ایراد است، اشکالی ندارد، من حرفی ندارم، این زشت نیست که تو (منیژه حکمت) بیایی به من اتهام ببندی، چون از استفاده واژه فیلمساز دولتی یک اتهام داری می بندی ، به جای اینکه بگویی من دوست دارم فیلم من اینقدر پخش شود، والا اگر وارد این بازی ها شوی خوب من می گویم غصه تو این است که ویزای کانادا بگیری، کانادا به تو ویزا نمی دهد، آنجا فیلم تو را دارند پخش می کنند، 40 تا کشور دارند.. من روزنامه های سینمایی را نگاه می کنم، اینجا و آنجا و... الحمدالله رب العالمین، خوب هر کسی از هر جایی که می خواهد (نیاز خودش را مرتفع می کند) پس چه نیازی به این حرف هاست، یکی این بحث بود و یکی هم فیلمساز دولتی بودن، آقا ببخشید من چکار کردم جز اینکه حرف هایی که در نوک پیکان بحث های این مملکت هست را در فیلم هایم طرح کرده ام، یعنی بحث هایی مثلا آژانس شیشه ای، مثل از کرخه تا راین، حوزه هایی را وارد شدم که آنهایی که به عنوان ممیزی می توانستند وارد شوند، احتیاط کردند، برای اینکه دیدند من از جریانی آمده ام به اسم بچه سینمای جنگ، بچه ای که در جنگ بوده است، من بابت این چه امتیازی گرفته ام؟ کدام تاج را بر سر من گذاشتند که مثلا حالا افتخاری باشد که بعد این تهمت به من بچسبد؟


من چهار تا فیلم سینمایی را در سپاه ساختم ( من سپاه نیروی هوایی بودم) فیلم اول ( هویت) که هیچی، فیلم دیده بان را ساختم (مال رسته نیروی هوایی بود)، فیلم مهاجر را ساختم ( مال رسته نیروی هوایی و هواپیماهای بدون سرنشین بود) فیلم وصل نیکان را ساختم ( در مورد موشک و تشکیلات و.. است) من بابت این چهار تا فیلمم هر حقوقی که گرفتم به حساب سپاه ریختم چون مسئولی که بالای سر من بود می گفت که یا تو در سپاه و پادگان باید فیلم بسازی و ما مثلا فیلم سینمایی نمی خواهیم یا اگر هر چیزی که می گیری باید به حساب سپاه بریزی و من به حساب سپاه ریختم و الحمدالله چهار تا فیلم هم ساختم و هیچ انگیزه ای جز 4300 تومان که سپاه به عنوان حقوق به من می داد دست من نمی آمد. اصلا مشکلی هم نداشتم، اصلا مسئله ام این نبود، با همین زبان تا الان من جلو آمدم، تهیه کننده ها بپرسند حاتمی کیا چقدر می گیرد، اصلا فیلمساز گرانی در سینما است که به عنوان یک مسئله سینما باشد که خیلی گران قیمت است.

حسنی: اگر گران بودید که آقای پیرهادی با شما کار نمی کرد.

حاتمی کیا: اصلا اینها نبود.

پیرهادی: ببخشید آقای حاتمی کیا من یک توضیح بدهم، قبل از اینکه نفروختن فیلم مان اینهمه عصبانی شویم، راجع به فروش بقیه فیلم ها خوشحال باشیم، سینما به اندازه کافی مشکل دارد و ...

حسنی: آقای حاتمی کیا اشاره کردند، الان شما 600 تا رفته اید، کنعان 300 بعد دوباره رتبه سوم نصف شده آواز گنجشک ها با 155 تا و بعدا سه زن با 152 میلیون و شاید کمی جلوتر هم رفته باشد.

پیرهادی: من می گویم کاش همه فیلم ها بسیار خوب بفروشد و مایه رونق اقتصادی سینما شود که به نفع همه است و چرا ناخرسندیم از اینکه بعضی از فیلم ها چرا زیاد می فروشد و فیلم ما نمی فروشد، خوب حتما بعضی از دوستان وقتی که می خواستند فیلمنامه و فیلم خود را طراحی بکنند، حتما متوجه همه ابعادش قطعا می شوند و یک فیلمسازی مثل حاتمی کیا، فیلم های قبلی اش هم فیلم های پرفروشی بوده، نگاه می کنیم حالا بعضی از آنها بالا و پایین بوده ولی تقریبا با استقبال گسترده مخاطب روبرو شده و خانم حکمت مشخصا فیلم قبلی اش هم فیلم عجیب و غریب و پرفروشی نبوده، یعنی از قبل ما این تعریف را به مخاطبین دادیم.


یک نکته ای که در صحبت های آقای حاتمی کیا مغفول ماند و من دوست داشتم که بیشتر آقای .. وارد شود این است که فیلم دعوت از یک ساختار اپیزودیک برخوردار است، یک کارگردانی باید بسیار جسارت بکند، یک کارگردانی که تا به حال خودش را به عنوان یک کارگردان قصه گو معرفی کرده است، خیلی باید این کارگردان جسارت بکند به سمت ساخت نوعی از فیلم بیاید که تقریبا در دنیا تابحال جواب نگرفته و بجز قشر خاصی از مردم، عموم مردم ارتباط برقرار نکرده اند، خود ساختن این فیلم قطعا باید جای پرداخت داشته باشد، ما بیاییم و بگوییم بروند تاریخ سینمای ایران را نگاه بکنند ببینند چند تا فیلم ما داشتیم که فیلم های اپیزودیک بودند و موضوعات خاص اجتماعی درآن لحاظ شده است، متاسف می شوم از اینکه هیچکدام از نقدها ساختار دعوت نبوده و متاسفانه همه در مورد شخص حاتمی کیا بود یا راجع به مضمون فیلم بود. من متاسفم واقعا و دوست داشتم که این به عنوان یک بحث جدی تلقی می شد ...

حاتمی کیا: ببینید بگردید الان و نقدها را بخوانید، ببینید در یک نقدی که یک صفحه نمی دانم چند تا کلمه می شود چند تا حاتمی کیا در آن است، من خودم بعضی وقت ها می گویم چه خبر است؟ حاتمی کیا، حاتمی کیا، حاتمی کیا. من یک روز یکی از دوستان داشت چیزی می نوشت گفتم اینقدر اسم مرا نبر، فیلمساز را بگویید، توضیح دهید چه کاری کرده، چه غلطی کرده این فیلم را ساخته. به جای اینکه این را بگویید ... چرا اینقدر..من می فهمم، بخشی از آن را می پذیرم، با این زبان آمدم و این زبان، اینها را دارد، بالاخره شتر سواری دولادولا نمی شود. واقعا دلم نمی خواست، من آدم شهرت طلب نیستم، دنبال شهرت نیستم، اصلا ازجنس خانم حکمت که دنبال این است که یک دعوا راه بیفتد و روزنامه ها بخواهند گرم شوند، اصلا من شأن این بحث را... اصلا وارد این بحث نمی شوم. این را هم که الان شما دارید می گویید، چون اینجا جلسه خصوصی تری است و بچه هایی که پای رادیو می نشینند ، بچه هایی هستند که اهل این حوزه ها هستند والا من واقعیتش این است که جیغ و داد نمی کنم. جیغ و داد مال فیلم ها و عالم خودم بوده، اصلا من در عالم دیگر وارد نشدم...

حسنی: مختصری بعضی وقت ها می خواهید فیلمی بسوزانید، کاری نمی کنید...

پیرهادی: آقای حسنی نکته دیگری که من می خواهم بگویم این است که زحمت قابل توجهی کشیده شد که باز دوستان منتقد کمتر دیدند و کنایه بیشتر به ما زده شد و باز دوباره در فضایی بردند که دارد از فیلم حمایت دولتی می شود در مورد نوع تبلیغات این فیلم بود، باور کنید یک جوان پرشور به نام آقای میثم مولایی آمد به من پیشنهاد ساخت این تیزر را داد، من گفتم یکی از مشکلات ما سخت پیدا کردن لحظه ها درفیلم است که بخواهیم انجام دهیم و من اصرار دارم که چون می خواهم تعدد تبلیغاتم زیاد باشد مدت تیزرم کوتاه باشد ، ایشان آمد نشست فکر کرد و گفت من پیشنهاد می دهم که یک چنین کاری بکنید، من گفتم بعید است که بچه های بازیگر به چنین چیزی تن بدهند، گفت شما طرح موضوع کنید. یک شب که به یک مناسبتی تعدادی از دوستان در دفتر من بودند و در مورد فیلم حرف می زدیم برای آنها طرح موضوع کردم، بسیار صمیمانه و صادقانه خانم افشار، خانم خیراندیش، خانم زارعی ، خدای من گواه است بدون اینکه کلمه ای جز این بین ما رد و بدل شده باشد همه این اتفاق به لحاظ زمان (time) در نیم ساعت شکل گرفت.

در نیم ساعت این اتفاق شکل گرفت و این سه عزیز آمدند و نشستند و گفتند و آقای مولایی هم رفت یک پرداخت هنری تری انجام داد و آمد و من اینجا در موقعیتی هستم که می توانم از بچه های بخش بازرگانی صدا و سیما تشکر کنم، باز بگویم همین نوع تیزر یکی دو مورد آن را ایراد گرفتند و گفتند جای پخش نیست و یک هوشمندی فقط ما کردیم و آن اینکه این اتفاق هیچ جا درج نشود، من به بچه های بازیگر، به آقای مولایی که خیلی هم بی تابی می کرد، گفت دارند می فهمند، بعضی جاها ممکن است برسد،گفتم خواهش می کنم به هیچ عنوان این را به هیچ جا اعلام نکن و من فقط چند مورد مناسبت هایی که پیش آمده و 30 نفر 40 از مردم در جایی بودند و من این تیزر را پخش می کردم، می دیدم که همه آنها با آن خیلی عجیب برخورد می کردند و برای ما مسجل شد که تیزر خاصی خواهد بود و ما آن را در صندوقچه حک فیلم نگهداشتیم و به روزش که رسید، آوردیم و ارائه دادیم، البته خوشحالم از اینکه گفته می شود پس از انقلاب بی سابقه است ولی هیچ فضای خاصی از طرف صدا و سیما برای این تیزر قائل نشد، از قبل هیچ هماهنگی انجام نشد.

من خدا را شاهد می گیرم مثل همه فیلم هایی که از تخفیفات خاصی برخوردار هستند ، دعوت هم از این تخفیف برخوردار است، یک نکته من اشاره کنم اینکه یک هوشمندی دیگر انجام شد و آن اینکه تیزرهای ما بسیار کوتاه اما پرتعداد بودند، شما مقایسه کنید با فیلم هایی که الان هست، فیلم کنعان، فیلم سه زن، فیلم آواز گنجشک ها، تیزر ما الان از کمترین میزان زمان برخوردار است. می توانستم 10 ثانیه هم درست کنم، 10 ثانیه درست می کردم، حداقل تایم تیزر 15 ثانیه است و اگر شما از 15 ثانیه کمتر درست کنید باز 15 ثانیه محاسبه مالی می کنند و یک نکته دیگر اینکه من متاسفم که باز در این اظهارات اشاره شد که فیلم دعوت از پشتیبانی دولتی برخوردار است و یک مجموعه ای مثل شهرداری تهران آمده و دارد حمایت می کند، در حالیکه کمترین تعداد تبلیغات شهری در مقایسه با فیلم هایی که در اکران است، متعلق به فیلم دعوت است و خانم حکمت از تبلیغات تلویزیون شهری برخوردار است که متاسفانه ما از همان هم برخوردار نیستیم و تنها بیلبوردهای حداقلی که در شهر هست، شاید به تعداد انگشتان دو تا دست هم نرسد ولی ما شاید این دفعه تمهیدی .. به لحاظ اقتصادی شاید من تهیه کننده جواب نگیرم، ولی من اصرار داشتم که به لحاظ رسانه ای و شهری هزینه هایم را جمع آوری کنم و در رسانه تلویزیون هزینه کنم، این هم یک روش است که امیدواریم جواب بگیریم و به سایر دوستان هم منتقل کنیم. ... ادامه دارد.

 

عکس: حسن هندی


منبع  : رادیو گفت و گو

  • ۸۷/۰۹/۲۳
  • محمد جعفر تقوی سوق

نظرات (۴)

یالطیف
سلام سید عزیزم ، خیلی خوشحال شدم که در مورد استاد حاتمی کیا نوشته اید . کارهای استاد حرف ندارد . خودت که میدانی حاتمی کیا یکی از شخصیت های محبوب من است . به هر حال دستت درد نکند . موفق باشی؛ انشاءالله
سلام،وبلاگ خوبی خوبی خوبی داری ... نداری ...نمی دونم...اما آدم توی وبلاگت سردش می شه بیشتر بنویس تا این که بچسبونی. از رنگای گرم و یادداشت های داغ بیشتر استفاده کن اونم از خودت،در ضمن استفاده از عکس من برای جذب مخاطب ایده ی خوبی بود اما خواهش می کنم دفعه ی بعد با هماهنگی ...!!!
در طول این سال ها خیلی ها سعی کردن با چسباندن خودشان به من کسب شهرت کنند
در مورد وبلاگ کانون فیلم داد هم که بهت گفتم خبرت می کنم، حتما سر بزن.
اما حاتمی کیا فوق العاده بود.
این آدرس رو حتما حتما یه سر بزن.
http://www.msnbc.msn.com/id/28192685
سلام تنها نمان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی