سید محمد جعفر تقوی سوق

من هستم

کسی که روزی ارزو داشت دنیا تغییر دهد ولی حالا در تغییر خودش ماند

  • ۰
  • ۰

داستان عاشورا

و خدا خواست در این قصه تو بی سر باشی

سالها بگذرد و قندمکرر باشی

راوی قصه چنین گفت که حالا باید

بر سر نیزه روی از همگان سر باشی

تا شود قصه تو ورد زمین باید که

تن به پرواز سپاری و کبوتر باشی

داستان عشقی و خونین تر ان گیرا تر

بهترآنست ته قصه تو پر پر باشی

یا نه خورشید شوی ماه بیاید یاریت

چه قشنگ است که با ماه برادر باشی

                 ***

استعاره است کبوتر شدن و خورشیدت

به یقین از همه آفاق جهان سرباشی

محسن کریمی

  • ۸۸/۰۹/۳۰
  • محمد جعفر تقوی سوق

نظرات (۳)

یا الله
سلام . خوبی؟ ایام محرم رو تسلیت میگم . هینطور رحلت فقیه معظم آیت الله العظمی منتظری رو . از احسان چه خبر ؟ راستی وبلاگ جدیدم رو هم راه اندازی کردم حتما سر بزن . خوشحال میشم.
خیلی مخلصیم سید
خداقوت سید..شاعر این شعر کیست!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی