
اینجا انتخابات است
دانلود3gpبرای موبایل
پایگاه مردمسالاری دینی
در وقاحتی بیکرانه
مردی را بر صلیب میکنند
به جرم اینکه ۲ بار به روستای ما آمده است
و با پیرمردان دستچروکیده روستایی دست داده است
و پیرزنان ایلیاتی برای او کل زدهاند
اینجا انتخابات است
پایگاه بر دار رفتن مردی
که پرچمی سه رنگ را بر درفش زمینمانده شهدا علم کرده است
اما اسکندران خودی
بر کاکل تختجمشید انقلاب
آتش فتنهای میاندازند
تا شعلهی زلف دخترکان نابالغ
از زیر روسریهای؟ انقلاب مخملین پریشان کنند
و من شاعر شوم
به دنبال قافیهای برای «غیرت»
تمام فرهنگلغتهای خاورمیانه را بگردم
اینجا انتخابات است
پایگاه پول و پلو و پوستر
«مبل و اتومبیل و موبایل»
همهچیز را «سبز» و «سیاه» دیدن
اینجا تلویزیون است:
بینندگان محترم!
به فیلم سینمایی من توجه فرمایید:
من دلسوز انقلابم
چیز الملتم
میخواهم فرودگاه امام را بینالمللی کنم
امام چیزهایی به من گفته است
که جز من هیچ چیز نمیفهمد
امام فقط یک روشنفکر بود
این را فقط من میدانم
همسرم شاهد است
«در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
و آن شاهد بازاری و این پردهنشین باشد»
بینندگان محترم:
این سیدی که در جنوب لبنان نوای «انا ابن فاطمه (س)»
«کیست مرا یاری کند» سر میدهد
سید خودی نیست
منافع ملی را میگویم
چیز را میگویم
غزه خواهر خرمشهر نیست
مقصر اصلی احمدینژاد است
اینجا انتخابات است
ما باید جهانی شویم
اهل تبانی شویم
حتی اگر گاومیشهای جمهوریخواهان
خلیج فارس را درو کنند
باید نمایشگاه نقاشی برپا کنیم
و از گفتگوی تمدنها حرف بزنیم
من معتقدم جانبازان شیمیایی را مرخص کنیم
بگذارید سفارت آلمان نفس عمیق بکشد
«بگذارید که احساس هوایی بخورد»
جهان تشنه یک گورباچف دیگر است
ما باید جهانی شویم
هیات دولت چرا به سفرهای استانی میرود
دولت باید آدامس بجود
اساس سواری کند
جوک بگوید
تا مردم شاد شوند
دولت باید پسته بخورد
و شعور ترسیدن از آمریکا را داشته باشد
وزرا در وبلاگهایشان قلیان بکشند
به اروپا سفر کنند
کاخ سبز داشته باشند
از پنجرهی کاخهایشان به مناطق محروم توجه کنند
اینجا انتخابات است
پایگاه بر صلیب رفتن مردی
که صورتش را بر قبر غریب شهدا میگذارد
و چهرهاش در بندرعباس آفتابسوز شده است
تا تنگهی هرمز
قبالهی خانوادگی
شیخزادههای بادکنکی نشود
و جزایر قشم و کیش
قوم و خویش
ریاض و قاهره نباشند
او میداند ناهار بچههای آقا سیبزمینی است
و گاهی شلوار بسیجی میپوشد
با هیچرنگی نمیبازد
هیچرنگی را به بازی نمیگیرد
نه سبز است و نه سپید است و نه قرمز
او سبز است و سپید است و قرمز است
او «یاوه یاوه یاوه» نمیبازد
«کاوه کاوه کاوه» از دختران این ملت پاسداری میکند
او از نسل کاوهی آهنگر است
«من نمیدانم چرا همه میگویند اسب حیوان نجیبی است؟»
نژاد احمدینژاد از چیست؟
او همپیالهی هیچ یک از شیوخ عرب نیست
با توله طلحههای انقلاب
و آن زبیر سیفالسلام، شمشیر از رو میبندد
اما به هیچکس فحش نمیدهد
هروقت سرود «وطنم وطنم وطنم» را میشنود
بیاختیار اشک میریزد
و در شام غریبان غزه
خار از پای کودکان در میآورد
و یتیمان شهدا را در آغوش میگیرد
دلش مییخواهد
از علقمهی فرات
برای همهی سالهای قانا
مشک آبی ببرد
بیآنکه به گندم ری لب بزند
من از میان غوغای این رنگبازان و کبوتربازان و سیاستبازان
صدای هقهق رقیهای را میشنوم
که ۱۴ قرن است در غبار غربت
به دنبال دستان بریدهی عمویش
از نیل تا فرات گریه میکند
و کسی نیست که مرهمی بر پهلوی شکستهاش باشد
نالهی زینبی را میشنوم
که در خرابهی هولوکاست
بازوانش آماج چکمهی آریل شارن است
اما آقای دلسوز الانقلاب
در دانشگاه تهران
از روشنفکری امام حرف میزند
اینجا انتخابات است
پایگاه بر دار کردن مردی
که چهرهاش تکیده است
سیهچرده است و هیچگاه از پلکان کاخ الیزه با تمسخر بالا نرفته است
و در گودال یادمان شهدای شلمچه نماز زیارت میخواند
پیشانی بر تربت شهیدان میگذارد
و خون شهدا را کهنه نمیداند
و از تهمت خرافهپرستی نمیهراسد
من او را در نهجالبلاغه پیدا کردم
به خاطر غربت مولا
جواب فحشها را نمیدهد
جوشن صغیر میخواند
او سر به زیر است
او سربلند است
شاعر:قادر طراوتپور

پایگاه مردمسالاری دینی
در وقاحتی بیکرانه
مردی را بر صلیب میکنند
به جرم اینکه ۲ بار به روستای ما آمده است
و با پیرمردان دستچروکیده روستایی دست داده است
و پیرزنان ایلیاتی برای او کل زدهاند
اینجا انتخابات است
پایگاه بر دار رفتن مردی
که پرچمی سه رنگ را بر درفش زمینمانده شهدا علم کرده است
اما اسکندران خودی
بر کاکل تختجمشید انقلاب
آتش فتنهای میاندازند
تا شعلهی زلف دخترکان نابالغ
از زیر روسریهای؟ انقلاب مخملین پریشان کنند
و من شاعر شوم
به دنبال قافیهای برای «غیرت»
تمام فرهنگلغتهای خاورمیانه را بگردم
اینجا انتخابات است
پایگاه پول و پلو و پوستر
«مبل و اتومبیل و موبایل»
همهچیز را «سبز» و «سیاه» دیدن
اینجا تلویزیون است:
بینندگان محترم!
به فیلم سینمایی من توجه فرمایید:
من دلسوز انقلابم
چیز الملتم
میخواهم فرودگاه امام را بینالمللی کنم
امام چیزهایی به من گفته است
که جز من هیچ چیز نمیفهمد
امام فقط یک روشنفکر بود
این را فقط من میدانم
همسرم شاهد است
«در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
و آن شاهد بازاری و این پردهنشین باشد»
بینندگان محترم:
این سیدی که در جنوب لبنان نوای «انا ابن فاطمه (س)»
«کیست مرا یاری کند» سر میدهد
سید خودی نیست
منافع ملی را میگویم
چیز را میگویم
غزه خواهر خرمشهر نیست
مقصر اصلی احمدینژاد است
اینجا انتخابات است
ما باید جهانی شویم
اهل تبانی شویم
حتی اگر گاومیشهای جمهوریخواهان
خلیج فارس را درو کنند
باید نمایشگاه نقاشی برپا کنیم
و از گفتگوی تمدنها حرف بزنیم
من معتقدم جانبازان شیمیایی را مرخص کنیم
بگذارید سفارت آلمان نفس عمیق بکشد
«بگذارید که احساس هوایی بخورد»
جهان تشنه یک گورباچف دیگر است
ما باید جهانی شویم
هیات دولت چرا به سفرهای استانی میرود
دولت باید آدامس بجود
اساس سواری کند
جوک بگوید
تا مردم شاد شوند
دولت باید پسته بخورد
و شعور ترسیدن از آمریکا را داشته باشد
وزرا در وبلاگهایشان قلیان بکشند
به اروپا سفر کنند
کاخ سبز داشته باشند
از پنجرهی کاخهایشان به مناطق محروم توجه کنند
اینجا انتخابات است
پایگاه بر صلیب رفتن مردی
که صورتش را بر قبر غریب شهدا میگذارد
و چهرهاش در بندرعباس آفتابسوز شده است
تا تنگهی هرمز
قبالهی خانوادگی
شیخزادههای بادکنکی نشود
و جزایر قشم و کیش
قوم و خویش
ریاض و قاهره نباشند
او میداند ناهار بچههای آقا سیبزمینی است
و گاهی شلوار بسیجی میپوشد
با هیچرنگی نمیبازد
هیچرنگی را به بازی نمیگیرد
نه سبز است و نه سپید است و نه قرمز
او سبز است و سپید است و قرمز است
او «یاوه یاوه یاوه» نمیبازد
«کاوه کاوه کاوه» از دختران این ملت پاسداری میکند
او از نسل کاوهی آهنگر است
«من نمیدانم چرا همه میگویند اسب حیوان نجیبی است؟»
نژاد احمدینژاد از چیست؟
او همپیالهی هیچ یک از شیوخ عرب نیست
با توله طلحههای انقلاب
و آن زبیر سیفالسلام، شمشیر از رو میبندد
اما به هیچکس فحش نمیدهد
هروقت سرود «وطنم وطنم وطنم» را میشنود
بیاختیار اشک میریزد
و در شام غریبان غزه
خار از پای کودکان در میآورد
و یتیمان شهدا را در آغوش میگیرد
دلش مییخواهد
از علقمهی فرات
برای همهی سالهای قانا
مشک آبی ببرد
بیآنکه به گندم ری لب بزند
من از میان غوغای این رنگبازان و کبوتربازان و سیاستبازان
صدای هقهق رقیهای را میشنوم
که ۱۴ قرن است در غبار غربت
به دنبال دستان بریدهی عمویش
از نیل تا فرات گریه میکند
و کسی نیست که مرهمی بر پهلوی شکستهاش باشد
نالهی زینبی را میشنوم
که در خرابهی هولوکاست
بازوانش آماج چکمهی آریل شارن است
اما آقای دلسوز الانقلاب
در دانشگاه تهران
از روشنفکری امام حرف میزند
اینجا انتخابات است
پایگاه بر دار کردن مردی
که چهرهاش تکیده است
سیهچرده است و هیچگاه از پلکان کاخ الیزه با تمسخر بالا نرفته است
و در گودال یادمان شهدای شلمچه نماز زیارت میخواند
پیشانی بر تربت شهیدان میگذارد
و خون شهدا را کهنه نمیداند
و از تهمت خرافهپرستی نمیهراسد
من او را در نهجالبلاغه پیدا کردم
به خاطر غربت مولا
جواب فحشها را نمیدهد
جوشن صغیر میخواند
او سر به زیر است
او سربلند است
شاعر:قادر طراوتپور
- ۸۸/۰۳/۲۰
ببینم چه کار می تونیم براش بکنیم
ممنون